
من از این فاصله ها فاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم
دل من با همه ی آدمکانی که به دنبال تواند
قهر می گردد و من با خود خود درگیرم
دیر سالیست که می خواهم از اینجا بروم
ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم
مثل این است که من با همه ی هق هق خود
روی سجاده ی احساس تو جان می گیرم
ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من
در الفبای زمان خسته ی این تقدیرم
نظرات شما عزیزان:
غریبه 
ساعت15:36---26 آذر 1389
آشکارا از کسانی که دوستمان دارند غافلیم و در نهان به کسانی دل میبندیم که دوستمان ندارند
.
.
.
شاید این است دلیل تنهایی ما
.gif)
(lija)
|